فرشته ها نگهدارت گل من
سلام نفس مامان اين روزها ديگه بيشتر از هميشه وارد دنياي بزرگتر ها شدي كارهاتو با استقلال بيشتري انجام ميدي خودت مسواك ميزني كفشهاتو ميپوشي خريد ميكني نظر ميديو خيلي زيركانه مقصود و منظور اطرافيان رو از پس كلماتشون حدس ميزني طوري كه گاهي من و بابايي غرق در تعجب ميشيم واي ماماني كه من چقدر لذت ميبرم از اينهمه حس استقلال طلبي كه در تو هست البته اين حست يه روز كار دستمون دادو گم شدي با خاله جوني رفتيم خريد تو يه پاساژ كوچيك در حال بازي با بچه هابودي و در ديد من فقط يه لحظه ازت غافل شديم و بعدش ت...
نویسنده :
مامانی
11:34